حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی نوه حضرت امام در گفتگو با روزنامه هم میهن (13/3/86) تاکید کرد که ملاک صحت قضایا در درون یک مکتب به نظر مردم وابسته نیست. مردم ملاک حقیقت نیستند.وی هم چنین با تاکید بر مشروعیت الهی حکومت اسلامی گفت اساسا مشروعیت تئوریک دموکراسی از نظر مردم درنمیآید. نکته قابل توجه این است که مدعیان اصلاحات و سینه چاکان دموکراسی غربی در میان سخنان سید حسن خمینی در ایام رحلت حضرت امام به مصاحبه تلویزیونی ایشان اشاره کرده و از اینکه وی امام را زمینی معرفی کرده اند مسرور شدند!! (ن.ک. روزنامه شرق 16/3/86، ص. آخر از محمدعلی ابطحی)
متن سخنان سید حسن خمینی در گفتگو با روزنامه هم میهن پیرامون مشروعیت الهی حکومت اسلامی:
"...در مورد مردمسالاری دینی، حکومت فقه است یا مردم همین مساله مطرح بود. با حفظ احترام به همه بحثهایی که مطرح شد تمام بحثها از نظر من از لحاظ فنی غیر از دو، سه تا از ارزش علمی دور بود. انگار همه قبول کرده بودند که اگر کسی بگوید مردم ملاک مشروعیت هستند یعنی خدا نیست. درحالی که اصلا این دو ربطی به هم ندارد.
این کار را خدا میکند، مثلا حکم «یجب شرب الشای» (نوشیدن چای واجب است) حکم را روی موضوعی که نوشیدن چای است گذاشتهایم. به شرب میگویند موضوع، به چای میگویند متعلق. حکم را میگذارند روی این موضوع. چه کسی این کار را میکند؟ خدا. حالا اگر خدا حکم وجوب اطاعت را روی فقیه با مقبولیت گذاشته باشد آیا اطاعت از این فرد با حکم شرعی منافاتی دارد؟ اساسا مشروعیت تئوریک دموکراسی از نظر مردم درنمیآید. اگر بگوییم چرا حرف اکثریت مطاع است؛ نمیتوانید بگویید چون اکثریت میگویند.
این دور است. میگویند چون عقل میگوید. یا میگویند خدا میگوید. در اسلام عقل و نقل با هم میگویند. پس ملاک صحت قضایا در درون یک مکتب به نظر مردم وابسته نیست. مردم ملاک حقیقت نیستند. مردم ملاک اطاعت هستند. بحثی که اینجا وجود دارد این است که شما میگویید حکمی را خدا گذاشته است روی این عنوان که عبارت است از فقه، عدالت، شجاعت و آگاهی و .. سوال دیگر این است که آیا قید دیگری هم به نام مقبولیت هست؟ آیا میشود گفت: خدایی که گفته اطاعت بکن نگفته از فقیه غیر مقبول اطاعت کن. اما آیا ملاک تشریع، مردم هستند؟ خیر، خدا ملاک را تعیین کرده است.
در سالهای اول انقلاب به خاطر چهره کاریزماتیک امام چنین بحثی مطرح نشد. آن زمان به این صورت که این بحث پیچیدهای که حالا مطرح شده نبود. استنباط من این است که این حکم روی عنوان فقیه مورد اقبال رفته است. اما اینها ترجمه میشود، وقتی برمیگردد به فارسی قلب مفهوم میشود. ... مشروعیت را که میخواهند ترجمه کنند میآید در مقابل شرع. ...
این سخنان سید حسن خمینی که تفسیر سخنان حضرت امام است در سالهای گذشته از زبان برخی علمای برجسته مطرح می شد که اصلاح طلبان با حمله های فراوان و توهین و تهمتهای بسیار در برابر آن موضع می گرفتند.
دربند اول از اصل اول قانون اساسی ایران ـ که مورد پذیرش امام راحل، مردم و گروههای سیاسی کشور میباشد ـ آمده است «جمهوری اسلامی، نظامی است بر پایه ایمان به خدای یکتا (لاالهالاالله) و اختصاص حاکمیت و تشریع به او و لزوم تسلیم در برابر او». بر اساس این اصل، در جامعهی اسلامی، «مشروعیت» همه چیز، اولاً و بالذات از سوی خدای بیهمتا است و زندگی در جامعه اسلامی بر اساس جلب رضایت خدا و عبودیت اوست. جز خداوند کسی حق حاکمیت و قانونگذاری ندارد، مگر آنکه از طرف خدا چنین اجازهای به او داده شده باشد. از این رو، در اصل 56 حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خدا دانسته شده و هم او انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است و کسی حق سلب این «حق الهی» را ندارد. در واقع، آنان که دغدغهی جمهوریت دارند، اگر به احکام اسلامی رجوع کنند و خداوند را «شارع اصلی»، بدانند به این نتیجه میرسند «جمهوری اسلامی یعنی نظام سیاسیای که برای مردم، حق قائل است … ولی با اتکا به اراده خدا و تشریع الهی» (1) . بنابراین اگر کسی ادعا کند «مشروعیت رأی مردم در نظام جمهوری اسلامی بالعرض است و طبق قاعده فلسفی باید به یک بالذاتی برسد که آن خداست» (2) مطابق قانون اساسی سخن گفته است و تهاجم به این نظر، خواسته با ناخواسته بر نتافتن این میثاق ملی است. بنابر این نظریه، «خداوند ما را موظف کرده است رأی دادن مردم را معتبر بشماریم» (3) و بیتردید، این سخن، مطابق با نظر حضرت امام (ره)، به عنوان سیاستمداری فقیه و عارف میباشد.
درمبارزات مردمی علیه حکومت نیز مردم به تبعیت از امام راحل نه تنها نقشی برای خود در مشروعیت حکومت نمیدیدند، بلکه حتی نظام شاهنشاهی را از طرف «خداوند» نامشروع میدانستند و از این رو، آن را «طاغوت» خطاب میکردند که در ادبیات دینی و اسلامی، همان حکومت غیر الهی است. آری انقلاب اسلامی مردم ایران ، پاسخی به بحران مشروعیت بود ولی این بدان معنا نیست که نقش اصلی و ذاتی مشروعیت که از آن خداست نادیده گرفته شود.
البته این را هم باید اضافه کرد که «در مقام عمل، بدون مقبولیت مردمی، احکام اسلامی قابل اجرا نیست و شرط تحقق عینی ولایت و حکومت، مقبولیت اوست و اگر مردم قبول نکنند تأثیر عینی نمیتواند داشته باشد». (4) اما باید توجه داشت که بزرگنمایی رأی مردم و جمهوریت و برجسته ساختن آن به کوچکنمایی ریشه و ماهیت اسلامی انقلاب منجر نشود. حضرت امام، بارها در سخنانشان، رمز پیروزی انقلاب و انگیزهی آن را اسلام و اتکال به خدا دانسته و بر آن تأکید کردهاند. (5) از این رو سخن کسانیکه معتقدند که «رأی اکثریت مردم به جمهوری اسلامی ایران، معنایی جز این نداشته و ندارد که عصر جدیدی به روی تاریخ ایران گشوده شد و آن عصر حاکمیت مردم و جمهوری است» باید اینگونه اصلاح کرد که: «این رأی به معنای حاکمیت ارزشهای الهی و معنوی و دینی و اخلاقی است که مطابق با خواست و ارادهی مردم میباشد». (6) امام خمینی (ره) فرمودند: «انقلاب اسلامی بر مبنای اصل توحید استوار است که محتوای این اصل در همه شئون جامعه سایه میافکند». (7) اسلام، در هر تحلیل صحیحی از انقلاب باید دخالت داده شود: «رمز پیروزی [علل موجبه] ما وحدت کلمه و اشکال به خدا و اسلام بود، این رمز را ملت نباید از دست بدهد [علل مبقیه].» (8) به دیگر سخن با توجه به آنچه از کلام حضرت امام بر میآید «این اسلام است که طاغوت را قطع کرد، نه مردم. ایمان، طاغوت را قطع کرد، نه من و تو» (9). علت موجبه و مبقیه انقلاب، احکام نورانی اسلام و علت مقویهی آن، حضور مردم در عرصه است. بلکه حتی حضور مردم نیز معلول خط پرشور عاشورایی است که در کربلای سال 61 هجری ترسیم شد.
پی نوشت ها
1مقام معظم رهبری، کیهان، 19/10/84، ش. 18427، ص. 14.
2 محسن غرویان، روزنامه شرق، 20/10/84، ش. 673، ص. 6.
3 ر.ک. پاورقی شماره 1.
4 مصباح یزدی، محمدتقی، نشریه پرتوسخن، 7/10/84، ش. 310، ص. 8.
5 به عنوان مثال، در سخنان ایشان در تاریخهای 16/3/58 ـ 28/5/58 ـ 27/6/60 و 21/11/65 و …
6 برگرفته از سخنان مقام معظم رهبری ـ 20/11/68، نماز جمعه (نقل به مضمون).
7 امام خمینی (ره)، 20/9/57.
8 امام خمینی (ره)، 29/12/57.
9 امام خمینی (ره)، 10/12/57.
نوشته شده توسط :::نظرات دیگران [ نظر]